m.ilbeigi@yahoo.fr      


چهرهء آبیِ آرزو پيدا نيست ! *

یکی از من پرسيد : کجائی؟

ـ گفتم : هيچ کجا !

 

در من اگر هزار آرزو بود

هيچم دگر  نمانده است از آرزو !

 

آرزو؟

به هيچ و پوچ؟

حتی مرگِ آرزو پيش از آمدنش؟

 

آيا هرگز خواسته ای از آرزو در من بود؟

به راهبه ای ميمانم که آرزوهايش را

در راهبه خانه به گور می سپارد .

 

در منِ امروز هيچ وعده ای از آرزو نيست

(به نهايت به هيچ رسيدن) .

9 فروردين 1404 / 29 مارس 2025

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* اشاره ای ست به :  احمد شاملو _ آی عشق، چهره آبی ات پیدا نیست