![]() ![]() |
یکی از من پرسيد : کجائی؟ ـ گفتم : هيچ کجا !
در من اگر هزار آرزو بود هيچم دگر نمانده است از آرزو !
آرزو؟ به هيچ و پوچ؟ حتی مرگِ آرزو پيش از آمدنش؟
آيا هرگز خواسته ای از آرزو در من بود؟ به راهبه ای ميمانم که آرزوهايش را در راهبه خانه به گور می سپارد .
در منِ امروز هيچ وعده ای از آرزو نيست (به نهايت به هيچ رسيدن) . 9 فروردين 1404 / 29 مارس 2025 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ * اشاره ای ست به : احمد شاملو _ آی عشق، چهره آبی ات پیدا نیست |